عصر قم

آخرين مطالب

شهدای نوجوان؛ قاسم‌های دفاع مقدس فرهنگی

  بزرگنمايي:

عصر قم - یکی از آن‌ها پرسید " خانم، شما پسر 15 ساله ای به نام رضا دارید؟" گفتم "بله".
تنها 15 سال داشتم که فرزند اولم، رضا به دنیا آمد، مشغله‌ی زندگی و بچه های قد و نیم قد، باعث شد اصلا من و پدرش متوجه نشیم که رضا چطور قد کشید و بزرگ شد، تا چشم برهم زدیم رضای کوچکمان یک نوجوان شده بود و به قول معروف برای خودش مردی شد، "این را یک مادرمی گوید"
مادر شهید 15ساله قمی به خبرنگار ایسنا گفت: از همان بچگی مظلوم بود و مستقل، برای درس خواندنش هم نه من و نه پدرش هیچ کدام اذیت نشدیم، حتی نفهمیدیم چطور هم به درسش می رسد، هم در بسیج محله مشغول است و هم در نجاری کار می کند؛ اما از دور مثل تمام مادر ها حواسم به جگر گوشه ام بود، مبادا کسی از گل نازک تر به او بگوید.
استقلال شخصیتی و سریع مرد شدن او خیالم را راحت کرده بود، جز بسیج، مدرسه و خانه جای دیگری نداشت، اما 12 یا 13 سالش که شد زمان بیشتری را خارج از خانه می گذراند، دیر آمدنش به منزل کم کم نگرانم می کرد، پدرش هم گاهی 8 یا 9 ماه برای کار می رفت و منزل نمی آمد، تنها خرجی خانه را با واسطه به دست ما می رساند.
**نگرانی مادرانه
پدرش که برگشت به او گفتم من نگران رضام، هرچه از او می پرسم بعد ازمدرسه کجا می روی که شب ها دیر به خانه برمی گردی، چیزی نمی گوید تنها جوابش این است "مادرم نگران نباش جایی نمی رم". گفتم نگرانی مادرانه اجازه نمی دهد بی تقاوت باشم و حرفش را باور کنم، به مسجد محله می روم مسئول بسیج می گوید: " بچه ها شب ها می رن گشت، جای بدی نمی رن نگران نباش مادر".
**خدایا؛ او را تنها به تو سپردم
پدر رضا که اوضاع کشور را بهتر از من می دانست، با این حرف من صورتش پر از تشویش و اضطراب شد، اما سعی کرد راحت و آرام باشد تا مرا نگران نکند، بعد ازآن شب، پدرش، رضا را زیر نظر گرفت و دنبال او رفته بود، رسیده بود به یک سه راهی،دیده بود در تاریکی شب، شعله ی آتشی روشن است و گروهی پسر نوجوان دور آن نشسته اند، رضا هم بین آنان بود، قنداقه اسلحه را روی زمین گذاشته و در حالی که سرش را روی اسلحه گذاشته، دوزانو نشسته است ، پدرش می گفت نزدیک تر که رفتم دیدم هرکدامشان از فرط خستگی که از گشت های شبانه بسیج متحمل شده بودند دور آتش به حالت نشسته خوابیده اند، رضا هم در همان حالت انقدر خوابش عمیق است که گوشه ی لباسش به آتش دارد می سوزد و متوجه نمی شود.
پدرش بعد از دیدن آن لحظه به منزل برگشت و گفت: " نگران نباش رضا حالش خوب است و جای بدی هم نمی رود"، بعد از آن که تعریف کرد که رضا شب ها که دیر به خانه برمی گردد چه می کند، خیالم آسوده شد، تنها چیزی که گفتم این بود که "خدایا به خودت سپردمش".
**همه می گفتند رضا به ماموریت رفته است
چیزی نگذشت که جنگ شروع شد، به محض شروع جنگ، رضا شناسنامه اش را دست کاری کرده بود و به هر روشی بود، فرمانده بسیج را راضی کرده بود که نام او را درلیست اعزامی ها بنویسد و زمستان 59 به جبهه اعزام شد، بعد از اولین اعزام چند ماهی از رضا خبری نبود، تا اینکه پس از گذشت مدت طولانی به منزل آمد و مجددا به جبهه برگشت وتا 40 روز آنجا بود.
رفت و برگشت های او به جبهه و بی خبری از حالش، مرا نگران می کرد، به هر حال مادر بودم و دلم برایش تنگ می شد؛ تا اینکه پیغام داد که در گروه چمران در سوسنگرد مشغول هستم، شماره تلفنی را به من داد و گفت هر زمان که دلت تنگ شد به تلفن خانه برو و زنگ بزن، اگر شرایط ممکن باشد تلفنی شما را از حال خودم با خبر می کنم.
این بار که اعزام شد، خوشحال بودیم که به شماره ای که رضا داده بود زنگ می زنیم و ازحال او با خبر می شویم، هر شب من و پدرش به تلفنخانه می رفتیم، هر شب پشت تلفن می گفتند " رضا اینجا نیست رفته ماموریت اما حالش خوب است" این بار نگرانی ام از دفعات قبل هم بیشتر شد، هر چه می گذشت چیزی ته دلم نگران ترم می کرد.
چندماه نه پیغامی و نه تلفنی، هیچ خبری از او نداشتیم، بعدها متوجه شدیم هر چه دنبال خانه ما می گشتند پیدا نکرده بودند که نوید آسمانی شدنش را به ما بدهند؛ تا اینکه پس از مدت ها نشانی خانه را پیدا کرده بودند.
**شما پسر 15 ساله ای به نام رضا دارید؟
در خانه به صدا درآمد، در را که باز کردم دو مرد باحالتی بین ناراحتی و اضطراب پشت در ایستاده بودند، هنگامی که فهمید باید خبر را به یک مادر بدهند اظطرابشان بیشتر می شد، یکی از آن ها پرسید " خانم شما پسر 15 ساله ای به نام رضا دارید؟" گفتم "بله".
در همین لحظه پدرش از راه رسید، این دو مرد خیالشان راحت تر شد سمت پدر رضا رفتند و او را با خود به پایگاه بردند، در این مدتی که پدرش همراه ان دو مرد رفت تا وقتی که با چشمانی گریان به خانه برگشت، فکرهای زیادی از ذهنم گذشت تا اینکه مجددا در خانه به صدا درآمد و پدرش به خانه برگشت.
**خدایا؛ راضیم به رضای تو
از سوالی که آن دو پاسدار پرسیده بودند تا صورت نگران پدرش که نمی دانست چطور با من روبرو شود، همه چیز را فهمیدم، فهمیدم که از این لحظه به بعد من "مادر یک شهیدم" مادری که درسن 30 سالگی پسرش را تقدیم خدا کرده، آن لحظه تنها جمله ای که بر زبان آوردم همین بود " خدایا راضیم به رضای تو"
**در13 سالگی او را در لباس رزم می دیدم و به خود می بالیدم
{ مادر هم چنان با صلابت و باافتخار از شهید 15 ساله اش می گوید} ازهمان لحظه که پدرش گفت در خیابان ها با رفقای بسیجی اش در خیابان گشت می زند و از فرط خستگی در حالی که سرش را روی تفنگ گذاشته خوابیده است به اینکه مادر رضا هستم به خودم می بالیدم و لحظه ای که خبر شهادتش را آوردند، این افتخار برای من به اوج رسید.
هر زمان که با لباس بسیج به خانه می آمد فقط دوست داشتم به قد و بالایش نگاه کنم، البته که قد بلندی نداشت، پسرم تنها13 سال داشت که عضو بسیج شده بود و لباس بسیجی به تن می کرد.
{مادر به این جای حرفش که رسید کمی مکث کرد و منقلب شد گویا او هم در این لحظه، یاد قاسم بن الحسن(ع) افتاده بود؛ چراکه نوجوان او نیز همچون قاسم بن الحسن(ع) در 13 سالگی لباس رزم بر تن کرده بود و شاید مادر در این لحظه پیش خود می گفت من می فهمم که " قاسم بن الحسن حق داشت که زره و لباس جنگ اندازه اش نباشد"}.
در طول این گفت و گو، تنها جایی که اشک های مادر شهید جاری شد زمانی بود که نام ام المصائب، حضرت زینب(س) را بر زبان آورد و گفت: به من می گفتند چطور برای پسرت اشک نمی ریزی؟ من چطور می توانم برای یک پسری که در راه خدا فدا کرده ام اشک بریزم در حالی که حضرت زینب(س) در صحرای کربلا تمام خانواده و عزیزانش را فدای خدا کرد.
مادر می گوید: پس از شهادت رضا نه تنها گریه نکردم بلکه مشکی هم نپوشیدم، نه اینکه پسرم را دوست نداشته باشم، نه ،اصلا، مگر می شود مادری پسر دسته گل 15 ساله اش را درحالی که ترکش سینه اش را شکافته ببیند و خم به ابرو نیاورد؟! اما من پسرم را فرزندی نمی دیدم که جنگ او را از من گرفته بلکه او را امانتی می دیدم که وظیفه داشتم به نحوی که خدا می خواهد تربیتش کنم و سن 15 سالگی موقع پس دادن این امانت بوده است و چه سربلندی برای من و پسرم بهتر از شهادت؟!
**هیچ چیز نمی تواند خون شهیدم را پایمال کند
او می گوید: برخی به من می گفتند، پسر 15 ساله ات را فرستادی جبهه که چه شود؟ مگر یک پسر نوجوان در جبهه می تواند بجنگد؟ و من در جواب می گفتم " حتی اگر لیوان آبی بتواند به دست رزمنده ها برساند، وظیفه دارد که برود و این کار را انجام دهد".
**حجاب و حیا همچون شهادت، لیاقتی است که به هرکس نمی دهند
مادر شهید رضا عرب خراسانی، معتقد است هیچ چیز نمی تواند خون شهدا را پایمال کند و می گوید: بدحجابی، بی حجابی و فسادهای مالی و عملکرد نادرست مسئولین به جای خودش محاسبه می شود و خدا جزای کار هر کس، چه نیک و چه بد می دهد؛ خون شهدایی چون رضای 15 ساله ی من هم، خدا به جای خودش محاسبه می کند؛ حجاب، حیا، ایمان، درستکاری و شهادت لیاقتی می خواهد که هرکس آن را ندارد.
**از اهدای دوچرخه ی یک شهید تا فساد اقتصادی مسئولین امروز
مادر می گوید در این مملکت نیز هر مسئولی مرتکب فساد اقتصادی شود، خون شهداء پایمال نمی شود بلکه هر کس در هر مقام و منصبی باید لیاقت آن را داشته باشد؛ رضا در وصیت نامه اش نوشته بود، " از مال دنیا و حقوق کار در نجاری تنها دوچرخه ای دارم که بعد از شهادتم آن را بفروشید و خرج فقرا کنید".
انتهای پیام

لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/63008/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

همایش جمعیت خدمت‌رسانی فاطمی‌ها در قم برگزار شد

اجتماع مردم قم در حمایت از فراجا برگزار می شود

رصد صفحات فضای مجازی قم در قالب طرح نور /به 150 نفر تذکر داده شد

تقویم و اوقات شرعی پنجشنبه 6 اردیبهشت ماه 1403 به افق قم

ترفند متفاوت آدم ربایان به دام انداختن مردم

آیت‌الله رئیسی: شرکت‌ها و متخصصان ایرانی آماده مشارکت در پروژه‌های عمرانی سریلانکا هستند

ممنوعیت فروش گوشت لاکچری در قم +فیلم

واکنش سخنگوی شورای شهر قم به انتقادات از سفر مدیران شهری به اروپا

اجلاسیه سراسری روسای شورا‌های اسلامی کشور به میزبانی قم برگزار می‌شود

همایش ملی پیاده‌روی بانوان در قم برگزار می‌شود

ماجرای تعطیلی شنبه یا پنجشنبه جنجالی شد

پیش بینی وضعیت بارندگی برای آخر هفته

دکلمه زیبای خسرو شکیبایی

13 خیابان در سطح شهر قم بازگشایی شد

استاد حوزه علمیه قم : اگر برای آبادانی دین کاری نمی کنیم، دین را خراب تر نکنیم

بازدید منتخبان مردم قم در مجلس از مرکز تحقیقات اسلامی نور

همایش ملی پیاده روی بانوان در 21 اردیبهشت ماه قم برگزار می شود

مونوریل قم از خواب زمستانی بر می‌خیزد

عوامل موثر در زایمان زودرس

آیت‌الله رئیسی: صهیونیست‌ها امروز منفورترین رژیم در نگاه مردم جهان هستند

رئیس جمهور ونزوئلا: آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند

آیت‌الله مدرسی یزدی: شورای نگهبان در بررسی مصوبات، به نظرات مشورتی پژوهشکده توجه می‌کند

نزدیک بشیم به هم یا نزدیک نشیم؟

هرروز یک سری مشکل هست!

حمایت بیش از هزار استاد حوزه علمیه قم از اجرای طرح «نور» فراجا

میز تحریریه| توضیحات معاون شهرداری قم درباره ترافیک تقاطع میدان سپاه

آخرین تمرینات بلندقامتان جوان قم برای حضوری در لیگ برتر

پایان دوره توانمند سازی معاونین و مربیان پرورشی مدارس سمپاد در قم

مونوریل قم پس از 10 سال وقفه از سر گرفته می‌شود

رئیس سازمان سنجش: اینترنت در روزهای کنکور قطع نمی‌شود

میانگین سن مادران و پدران ایرانی در تولد اولین فرزند

هشدار زرد هواشناسی؛ وزش باد شدید در مناطق جنوبی کشور تا هفته آینده

محاکمه پرستار قلابی به جرم قتل زن مسن

راهکارهایی برای مراقبت از سلامت روان

تأثیر عمل لازک بر تنبلی چشم

بهترین زمان برای تولد نوزاد

آیت الله خامنه ای : برخی توصیه می‌کنند یک خواسته آمریکا را قبول کنید تا مشکل حل شود / تحریم‌ها موجب شکوفایی استعداد‌ها شده

آیت الله خاتمی خطیب این هفته نماز جمعه تهران

رئیس جمهور ونزوئلا : دوستی ما با ایران واقعی و راهبردی است و نه سیاسی و موقت/ آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند

آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند

آیت الله خاتمی، خطیب این هفته نماز جمعه تهران

دنیا را چقدر جدی گرفتیم !

اجازه تصمیم‌گیری نادرست در حوزه طرح جامع شهر قم را نمی‌دهیم

فروش گوشت لاکچری در قم ممنوع شد

گردنه «تته» کردستان پس از 5 ماه بازگشایی شد

دادستان کل کشور: طرح نور با همین جدیت و قاطعیت استمرار خواهد داشت

تصاویری از تخریب و ریزش چند خانه بر اثر آبگرفتگی در کاشان

105 هکتار از بیابان‌های قم کانون تولید ریزگرد شده‌است

آغاز به کار مرکز خدمات جامع سلامت فارابی کیش در گرامیداشت هفته سلامت

افتتاح پایگاه سلامت خانواده با محوریت مادر وکودک درمجتمع مسکونی مهستان کیش