نویسنده کتاب نظریه رؤیاانگاری وحی:
عمده دیدگاههای سروش در مورد قرآن فاقد استدلال است
فرهنگی
بزرگنمايي:
قم آنلاین - عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ضمن پاسخ به برخی شبهات سروش در مورد قرآن کریم گفت: عمده دیدگاههای سروش در مورد قرآن، فاقد استدلال، همراه با مغالطه و خلاف سیاق است.
به گزارش ایسنا منطقه قم، حجتالاسلام والمسلمین ابوالفضل ساجدی، شامگاه گذشته در مراسم رونمایی از کتاب "نظریه رؤیاانگاری وحی" گفت: نظریه رؤیا انگاری وحی از ایدههای سروش است که البته بدیع هم نیست.
نویسنده کتاب نظریه رؤیاانگاری وحی با بیان اینکه وی گامهای مختلفی را در این مسیر برداشته است، افزود: اولین گام وی در این نوع مباحث، معرفتشناسی دینی و باب قبض و بسط دینی بوده و در مراحل بعدی به بحث وحی پرداخته است؛ وی معتقد است که فهم ما از وحی، محدودیتهایی دارد و در نهایت این قبض و بسطها به جایی رسید که منجر به نسبیتگرایی در فهم دین و بسته شدن راهی برای فهم ثابت گزارههای دینی شد.
ساجدی افزود: وی به تدریج وارد خود دین و اصل قرآن شد و اصل دین و قرآن را در زمان نزول مورد تحقیق قرار داد تا جایی که اصل وحی در زمان نزول هم توسط وی زیر سؤال رفت و وحی، تجربه دینی شناخته شد و معتقد به این بود که وحی، تجربه و خطاپذیر است و میتوان در دورههای دیگری آن را بسط دهیم؛ یعنی خیلی از مطالب پیامبر به درد ما نمیخورد و باید گامهای بلندتری در تجربه دینی برداریم.
عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ادامه داد: وی همچنین مطرح کرد که وحی از نوع الهامات شعراست و پیامبر هم به ذوق آمده و الهاماتی را عنوان کرده و حتی مانند عرفا نبوده که دریافتهایی داشته باشد و در نهایت نیز آخرین مطلب وی این است که من فکر میکنم در میان تجارب دینی، وحی فقط و فقط، مصداق رویا و مشاهدات پیامبر در عالم رویاست و خواب او نیز تابع شرایط محیطی و وضعیت روانی و روحی پیامبر است یعنی به گونهای بحث تاریخمندی اصل تحقق وحی را بیان میکند.
وی با بیان اینکه سروش در اصل ادعا هم نوآوری ندارد و نصر حامد ابوزید قبلا اینرا مطرح کرده بود، افزود: البته اینکه ما بتوانیم در عالم رویا با عالم ملکوت مرتبط شویم قبلا هم در سخنان عرفا و فلاسفه مطرح شده اگر چه خود عرفا و فلاسفه هم پذیرفتهاند که استعداد ارتباط با عالم ملکوت در رویا فراهمتر است، ولی فلاسفه ما هرگز معتقد نیستند که وحی، رویا بوده و این دو در پیامبر کاملا متفاوت است.
ساجدی عنوان کرد: یکی از مغالطات سروش تاکید بر یکسری مشترکات و غفلت از وجوه مفترق است؛ مثلا اجمالا میان عالم ملکوت و رویا ارتباط وجود دارد، ولی این مسئله به منزله این نیست که همه ابعاد رویا را به همه ابعاد وحی منطبق و این همانی کنیم، زیرا اگر چیزی را شبیه چیز دیگری کردیم باید وجه شبه را هم ملاحظه کنیم که وی این مسئله را رعایت نکرده است.
این محقق و قرآنپژوه بیان کرد: وی وقتی میخواهد ادیان را یکی بداند بر وجوه مشترک میان آن تاکید دارد، ولی وجود این اشتراکات نمیتوان وجوه مفترق را ندید؛ ما از وی میپرسیم که آیا، چون ادیان وجوه مشترک دارند پس همه حق هستند و انسان را به سعادت میرسانند؟.
عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی با بیان اینکه وی بیشتر به شواهد به جای استدلال تاکید کرده است، اظهار کرد: وی فرضیه رؤیا بودن وحی را در نظر گرفته و دنبال وجوه شباهت رفته است که استدلال نیست در حالی که وی باید برای فرضیه خود استدلال نقلی و عقلی بیاورد و از شواهد به عنوان موید بهره ببرد.
وی افزود: این کتاب در 5 فصل مطالب خود را ارائه کرده است؛ در فصل اول مقدمه و کلیات و در فصول بعدی نیز دیدگاه سروش به سه بخش تقسیم شده است؛ بخش اول اینکه قرآن از نوع مشاهده است و نه مخاطبه؛ دوم اینکه مشاهدات تماما در رؤیا رخ داده و گام سوم نیز این است که برای فهم مشاهدات ایشان، باید آیات قرآن را به جای تفسیر، تعبیر کنیم و در تعبیر نیز رؤیا، تابع شرایطی روحی و روانی و محیطی است.
ساجدی تصریح کرد: وی برای اثبات مدعای اول خود یعنی مشاهده بودن قرآن به آیات توصیفکننده قیامت در سوره مبارکه زمر استناد کرده است؛ وی معتقد است پیامبر صحنههای قیامت را دیده و مشاهداتش را نقل کرده و با استقراء ناقص با استناد به چند آیه نتیجه تام و مشاهده بودن کل قرآن را بیان کرده در حالی که اگر مجموعه آیات را دیده بود به روشنی در مییافت که خداوند ناقل این مطالب است.
وی افزود: وی به آیات آغازین سوره واقعه اشاره و آن را هم دلیلی بر مشاهده بودن قرآن دانسته است؛ در حالی که وی در ترجمه، کلمه «اذا» را حذف کرده و به قواعد اولیه ادبی نیز توجه نداشته است، زیرا اذا وقتی بر سر فعلی بیاید معنای مضارع میگیرد، ولی وی، ماضی، معنا کرده است.
ساجدی تصریح کرد: جالب اینکه در روایت از پیامبر در مورد همین آیات داریم که ایشان با صراحت در مخاطبه با دخترشان، این آیات را به خداوند نسبت دادهاند و در این حال نمیدانیم وقتی خود پیامبر تصریح بر قول الهی دارد چرا وی مصر است آن را به پیامبر نسبت دهد؛ ضمن اینکه کلمه «قل» که در موارد متعدد بیان شده دال بر خطاب به پیامبر است.
این محقق و قرآنپژوه با بیان اینکه وی این واژه را حدیث نفس میداند، عنوان کرد: حتی اگر سخن وی را قبول کنیم باز هم مخاطبه خود پیامبر با خودشان است و این در تضاد با حرف سروش است که گفته قرآن، مشاهده است؛ ضمن اینکه وی تحمیل نظر بر قرآن بر خلاف سیاق کرده است.
انتهای پیام
-
چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۲:۵۰
-
۴۸ بازديد
-
-
عصر قم
لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/29347/